هموطنان گرامی،
متاسفانه پس از گذشت دو سال، شاهد فروکش کردن سیل اعتراضات "آشکار" خود بوده ایم.
پس از سرکوبهای شدید حکومت و بیانیه میرحسین موسوی در مورد به خانه رفتن و تغییر روش مبارزه در راستای کاهش آسیبهای جانی، متاسفانه روش دیگری ارائه نشد و با وجود آنکه بارها و بارها فراخوان تجمعات صادر شد، شاهد تجمعات چشمگیری نبوده ایم.
بهتر است از این پس نیز خود را گول نزنیم و حقیقت امر را دریابیم.
زمان انتخابات فریاد زدیم اگر تقلب بشه، ایران قیامت میشه.
بله، قیامت شد. حداقل 180 تن از هموطنان آزادیخواهمان به شهادت رسیدند؛ اما این قیامت برای ما هیچ سودی نداشت!
رژیم به آهستگی گامهایش را به جلو بر میدارد و ما نیز به آهستگی به عقب میرویم.
تا آنجا که در آرامش کامل حتا سران جنبش را زندانی کرد و ما هیچ خم به ابرو نیاوردیم!
حتا در شبکه های اجتماعی نظیر بالاترین هم شاهد پرداختن به این فاجعه نبودیم!
اشکالاتی هم میشود به سران جنبش وارد کرد؛ اشکالاتی نظیر پیامهای بی روحی که صادر کردند و تردیدهای مقطعی و داخلی و سعی در مشروعیت بخشیدن به رژیم - که البته فکر میکنم اکنون دیگر هیچ تردیدی در مورد سرنگونی رژیم ندارند!
با در نظر گرفتن وضعیتمان، فکر میکنم در اینجا دو حالت وجود دارد:
یک- ما از این رژیم کلافه نشده ایم و هنوز دستکم 30 سال دیگر جا برای صبر داریم و هنوز میتوانیم بسیجیان و اعراب را به همخوابی با عزیزانمان دعوت کنیم و یا دخترانمان را بفروشیم و یا بگذاریم که بدون هیچ دلیلی سپاهیان، دختر و یا همسرمان را در خیابان دستگیر کنند و درماشین به او تجاوز کنند و پیکر پاک و معصومش را بسوزانند که در این صورت باید صبر کرد تا صبرمان لبریز شود!!!
دو- بر سر دوراهی چه کنم چه کنم قرار گرفته ایم. از یک سو فکر میکنیم که آینده فرزندانمان بسیار مهم است و از سوی دیگر فکر جانمان را میکنیم.
در این صورت به مردم حق میدهم؛ چرا که هیچ رهبریِ "قوی"، "متمرکز" و "مستمری" وجود نداشته و این باعث دو دلی ما شده است. دو دلی نه نسبت به آزادیخواهی، بلکه نسبت به حرکت به سمت آن.
تا کنون کارهای بسیار کرده ایم. شعارهای بسیار داده ایم و صد البته که هزینه های بسیار بسیار گزافی را هم پرداخته ایم!
اما آیا به نتیجه ای هم رسیده ایم؟
بعد از گذشت 2 سال، چه کسی در قطب قدرت قرار دارد؟
ما یا حکومت؟
با گفتن الله اکبر بالای پشت بامها و قاشق به قابلمه زدن، هیچ رژیمی ساقط نشده!
با تجمعات صدهزار نفری هم هیچ رژیمی ساقط نشده!
با منتظر نشستن برای ظهور زورو هم هیچ رژیمی ساقط نشده!
بهتر است تا دیر نشده، دست به کاری اساسی بزنیم و از این """ فرصت تاریخی """ بهترین استفاده را بکنیم.
هر لحظه ممکن است ماشین سرکوب چشمش را به شخص من و شما بدوزد و در آن زمان باید شخصا هزینه بدهیم و راه گریزی هم برای آن وجود نخواهد داشت.
بسیار بوده اند افرادی که در زندان به آنها تجاوز شده و یا بانوانی که برای آزادی همسر و فرزند خود به دفاتر دادستانی رفته اند و در آنجا طعمه گرگهای هوس آلود شده اند.
هیچ بعید نیست که ناگهان در خیابان بی آنکه رژیم را تحریک کرده باشیم به دستانمان دستبند بزنند و ما را برای مدتی به زندان ببرند.
باید از بروز این اتفاقات برای خودمان جلوگیری کنیم و نباید دیگر اجازه تجاوز و هتک حرمت را به مزدوران رژیم بدهیم که در غیر اینصورت، سکوت نشانه رضاست!
هموطنان گرامی،
با در نظر گرفتن شرایط، اعتصابات سراسری تنها گزینه موجود برای مقابله با این رژیم است.
همه ما، با تفاوت های بسیاری که داریم از مردم این جامعه هستیم.
درست است که در اقشار مختلف زندگی میکنیم، اما همگی تحت سلطه این رژیم هستیم و سیاست های فاسد رژیم بر زندگی تک تک ما، چه بازاری، چه کارگر، چه کارمند، چه دانشجو، چه معلم، چه کشاورز، چه سرمایه دار (و چه سایر اقشار) تاثیر می گذارد.
تا کی بازاری ها باید از کسادی بازار رنج ببرند؟
تا کی کارگران ما باید از تعویق پرداخت حقوقهای خود رنج ببرند؟
تا کی کارمندان ما باید از حقوق پایین و تحمل بی احترامی های مدیران بی سواد این رژیم رنج ببرند؟
تا کی دانشجویان ما باید به دلیل نگرشهایی که دارند، از ادامه تحصیل باز بمانند و یا نتوانند در زمینه مورد علاقه خود تحقیق و پژوهش کنند؟
تا کی معلمان ما باید سر کلاس درس به جای تمرکز بر تدریس، به راههای درآمدزای جنبی فکر کنند و از دانش آموزان خود غافل بمانند؟
تا کی کشاورزان ما باید از واردات بی رویه رنج ببرند و از شعار همیشگی "خود کفایی" به سمت گدایی بین المللی برویم و کمر کشاورزانمان هر روز بیش از پیش شکسته شود؟
تا کی سرمایه داران و صنعت داران ما باید به دلیل تغییرات و تهدیدات پیاپی و خطرناک در سیاستهای رژیم، خواب شب نداشته باشند و از یک سو نگران تهدیدهای رژیم و سپاه باشند و از سوی دیگر نگران وضعیت و حال کارگران خود؟
حتا اقشار پر درآمد جامعه نیز از نظر روحی آرامش ندارند؛ چه برسد به اقشار کم درآمدمان که اکثریت مردم را شامل میشود!
مردم عزیز،
متاسفانه شیر غران ایرانی چنان در بند شده که دیگر از یک گربه هم کمتر به نظر میرسد.
آن شیری که کسی جرات چپ نگاه کردن به او را نداشت، اکنون مضحکه آدم و عالم شده است.
آن شیردر بند رژیم نیست؛ بلکه در بند ماست.
در بند من و در بند شما.
وقتش رسیده بندی را که به دست و پای این شیر بسته ایم، باز کنیم و بگذاریم دوباره گامهای کوچکش، دشمنانمان را فراری دهد تا بتوانیم در آرامش کامل کنار یکدیگر به زندگی خود ادامه دهیم.
هموطنان گرامی، مردم عزیز،
ما در شرایط بسیار حساسی به سر میبریم. یک فرصت تاریخی نصیبمان شده که اگر از آن استفاده نکنیم، فرزندان و نوه های خود را به زندان های ناامن رژیم و بالای چوبه دار فرستاده ایم.
هموطنان گرامی،
سران جنبش در زندانند. نمیتوان منکر نقش بسیار مهم آنها در پیشبرد این جنبش شد. حکومت به """آرامی""" کارهایش را پیش میبرد تا شاهد واکنشی جدی از سوی مردم نباشد.
بعید نیست امروز خبر بیماری سران جنبش را منتشر کند و ماه بعد خبر وخامت حال آنان را و اندکی بعد خبر فوتشان را و ما همچنان هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهیم.
اگر سران جنبش را از دست بدهیم، جمهوری اسلامی بر فرزندان ما نیز حکومت خواهد کرد و این بدان معناست که آنها هم باید دردهایی را متحمل شوند که ما امروز از آنها رنج میبریم.
بی تردید هیچ پدر و مادری نمیخواهد آینده فرزندش چنین سیاه و تباه باشد.
اما نمیشود منتظر ماند تا دیگران کار را شروع کنند.
متاسفانه این حقیقت جامعه ماست که هر عضوی چشم به عضو دیگر دوخته و منتظر حرکتی از سوی دیگران است. اما بدانید که این حرکت فقط باید یک جرقه کوچک باشد. چشم از سایرین برداریم و به خود بنگریم و خود یک رهبر شویم. با ایجاد این جرقه بنزینی که در میان تمام ما ریخته شده است، آتش خواهد گرفت و شعله آن جمهوری اسلامی را خواهد سوزاند.
هموطنان گرامی،
در حال حاضر، اعتصاب و در خانه نشستن و ایجاد فضایی مبتنی بر احکام حکومت نظامی توسط خودمان، تنها راهیست که میتوان به آن متوصل شد.
نهادهایی نظیر شورای هماهنگی را فراموش کنید. وقتش رسیده که از قوه تفکر خودمان استفاده کنیم. تا کی باید به خاطر اشتباهها و سهل انگاریهای این نهادها هزینه بدهیم؟
تلاش برای برپایی تظاهراتی که از یک هفته قبل زمان و مکان آن مشخص شده و به اشغال نظامیان در آمده است، چه فایده ای دارد؟!
آیا با تظاهراتهای هفتگی (سه شنبه ها) به پیروزی میرسیم؟!
بعد از انتخابات تقریبا هر روز تظاهرات داشتیم، اما نتیجه چندانی ندیدیم؛ حال بیاییم و فقط سه شنبه ها را به اعتراض تخصیص دهیم؟!
چقدر دیگر باید هزینه بپردازیم؟!
اعتصاب سراسری تنها گزینه ایست که حکومت را واقعا مستأصل میکند و ما هم میتوانیم آن را در پیش بگیریم و تظاهرات خیابانی را نیز در کنار آن داشته باشیم.
بازاریان عزیز،
کالاهای گرانبهای خود را از مغازه هایتان خارج کنید.
کارمندان گرامی،
مدارک مهم خود را از محل کار خود خارج کنید.
دانشجویان نازنین،
خود را برای تحصیل مقطعی در خانه آماده کنید.
هموطنان گرامی،
اگر میتوانید پولهای خود را از بانکها خارج کنید.
ملت دلیر،
موسوی و کروبی تا بدانجا جلو رفتند که هم اکنون در حبسند.
سایت کلمه انتقال سران جنبش را به زندان تکذیب کرده است؛ اما نمیتوان به این تکذیبیه اعتماد کرد.
همین چند روز پیش بود که به نقل از همسایگان کروبی نوشته بودند چراغهای منزلشان خاموش است و گاردهای آهنین را از جلوی کوچه منزل موسوی برداشته اند.
و همین چند وقت پیش بود که خبر انتقال سران جنبش به زندان حشمتیه را منتشر کردند و فرزندان سران جنبش تا کنون از وضعیت والدینشان ابراز بی اطلاعی میکنند.
در چند روز اخیر، شاهد تحولات وسیعی در سطح کشور بوده ایم. در این مقطع نمیتوان به وبسایت کلمه اعتماد کرد و خود باید زمام را بدست بگیریم.
حتا اگر هم موسوی و کروبی در حبس خانگی باشند، باز هم زندانی اند و این چیزی را عوض نمی کند.
هموطنان گرامی،
در روز پس از انتخابات به سران جنبش اخطار دادیم و بسیار محکم و قاطعانه به آنها گفتیم که سکوت نکنند و ما همه با هم هستیم.
آنها تا کنون سکوت نکرده اند و هم اکنون در شرایط بسیار بد و زجر آوری به سر میبرند.
نه تنها سران جنبش، بلکه بسیاری از هموطنانمان هم با اتکا به شعار نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم، در زندان، شرایط بد و طاقت فرسایی را سپری میکنند.
در آن روزها فریاد زدیم ما همه با هم هستیم و عهد و پیمان سبزی را با یکدیگر بستیم.
بسیاری این عهد و پیمان را نشکسته اند؛ اما ما چطور؟
من نمیخواهم که به خیابان برویم و سینه خود را در مقابل گلوله های بسیج سپر کنیم و یا بدن خود را دفتر سیاه قلم باتوم به دستان.
شرایط را درک میکنم. بسیاری، از از دست دادن شغل خود هراسانیم. به همین دلیل بیایید با غیبت یک بار در هفته شروع کنیم.
امروز "من" غیبت میکنم و فردا دوستم و فردایش دوست دیگرمان. با این غیبت نه موقعیت شغلی خود را از دست میدهیم و نه اتفاق بدی برایمان می افتد.
زمانی که در تظاهرات ها شرکت میکردم، شاهد همبستگی عمیق و بی نظیری بین مردم بودم. همه مسائل جانبی کنار میرفتند و انسانیت و شرافت محور رفتار ما میشد؛ تا جاییکه بعضا از شور این زیبایی، اشکم بی اختیار جاری میگشت.
به تدریج با مشاهده این همبستگی در اعتصاب میان خود، ترسمان میریزد و آهنگ اعتصاب را افزایش میدهیم.
تا جاییکه شاید پس از دو ماه اعتصابات مقطعی، دست به یک اعتصاب کامل بزنیم و از اعتصاب سایرین هم مطمئن باشیم.
دوست گرامی،
من این متن را با در نظر گرفتن بسیاری از مسائل مربوطه نوشتم؛ از این رو از شما تقاضا میکنم که این حرفها را پشت گوش نیندازید؛ چرا که آینده خود و فرزندانتان مطرح است.
بیایید عهد و پیمان سبزی را که با یکدیگر بسته ایم، نشکنیم که شکستن این عهد، شکستن شیشه عمر خودمان است.
با سپاس از وقتی که گذاشتید و این متن را مطالعه فرمودید،
لطفا در انتشار این نوشته کوتاهی نفرمایید،
به امید پیروزی...
No comments:
Post a Comment